هوا گرم است و کماکان کمتر کسی حوصلهی غذاهای دنگوفنگدار را دارد. در عین حال همه خسته و کوفته و گرمازده از سر کار و درس و زندهگی برمیگردند و دلشان میخواهد یک غذای خوشمزه بخوردند. هر شب هم که نمیشود بیرون غذا خورد. برای قلب آدم ضرر دارد.
برای همین، یک زود آمادهشوندهی تابستانی آماده کردم که درست کردنش بیست دقیقه بیشتر طول نمیکشد، خوشمزه است و بعید میدانم پشت بازو و دورکمر بیاورد. ارزان و مقرون به صرفه است و قلب کسی را نمیآزارد.
مقبول افتاد؟
تهیه دیدنی:
ششصد گرم سیبزمینی
یک یا دو حبهی سیر
یک پیاز متوسط
دویست گرم گوجه فرنگی
یک دسته ترتیزک یا شاهی یا روکولا یا راکت یا روکت یا جرجیر ( اسم این سبزی را فقط به همین زبانها بلد بودم. حلال کنید)
چهار قاشق غذاخوری روغن زیتون
صد گرم پنیر فتا یا گوسفندی یا سفید یا لیقوان یا مسلمانی
نمک و فلفل
درصورت تمایل یک لیموترش
تهیه کردنی:
سیبزمینیها را بشویید و پوست بکنید و به شکلی که دوست دارید برش بدهید. قطعات سیبزمینی این جانب حدود نیم سانتیمتر قطر داشتند. یک مهندس عمران هم شاهد دارم، ولی دانشآموختهی شریف نیست. سیر را خیلی ریز خرد کنید. پیاز را بشویید و پوست بکنید و نازک ببرید. گوجهها را هم ایضاً، فقط جوری خردشان کنید که با اندازهی سیبزمینیها متناسب باشند.
ترتیزک یا شاهی یا روکولا یا راکت یا روکت یا جرجیر را پاک کنید و بشویید و هر یک برگش را با دست، به دو تا سه قسمت تقسیم کنید.
حالا روغن زیتون را در ماهیتابه بریزید و سیبزمینیها را به مدت شش تا هشت دقیقه سرخ کنید تا طلایی رنگ شوند. نمک و فلفل بزنید و بعد پیاز و سیر را اضافه کنید. سه دقیقه دیگر تفت بدهید.
ماهیتابه را از روی اجاق بردارید. گوجه فرنگیها و ترتیزک یا شاهی یا روکولا یا راکت یا روکت یا جرجیر را به محتویات تابه اضافه کنید. پنیر را با دست ریز کنید و روی مابقی داستان بریزید.
من دست آخر آب یک لیموترش را هم روی همهی اینها میریزم. شما مختارید که با من همراهی یا مخالفت کنید.
همین. نوش جان.
پینوشت:
این زودآمادهشوندهی ما به کار دواخوری هم میآید. به سر و شکل سادهاش نگاه نکنید. توی حیاط خلوت بهشت یک در تنگ و ترشی هست، پیک سوم را که با این غذا بالا بروید، در مورد نظر خودش باز میشود.
آخرنوشت:
وای آخه من اگه همهش اصفانی بنویسم آ یهزا آدما نفمن که بیخود میشهد،تو دلشون میگن این پاسٌبکی لیما بیبین. حالا اینا که نیمیگن برا این که اصفانی بلد نیسن، یه چیزا دیگهی میگن. چیکار کونیم؟ همین جور اصفانی بنویسیم؟
شوما میگوین چه؟
من که میگم اصلشا غیر اصفانی بنویس اما یه پی نوشتی اصفانی بذار تنگش که اصالتد اِز دس نرد
این پاسٌبکی لیما بیبین.
فتانه جان اینی که شما گفتین یعنی چی………. بد نیست اینجا یک کم هم غیر از آش پزی زبان شیرین اصفهانی هم یاد بگیریم. ها؟من که پایم
اِ …. نه …. اصلا نصف حالش به اصفانی نوشتنشه…. یه ترجمه بذارین واسه اونا که نمی فهمن خب!!
چه خوبه که غذاهاتون خیلیاش بدون گوشته. در مورد یافتن اکلیل کوهی هم، من تهرانم
سپیده جان
خشکش را عطاریها دارند. یکی از دوستان میگفت که کلی از پارکهای تهران هم پر از اکلیل کوهی یا همان رزماری خارجیهاست. من خبر ندارم. توی حیاط مجتمع مسکونی یکی از دوستان ما هم پر از اکلیل کوهیست. سراغ بگیرید، توی گلدان هم میتوانید بکارید.
آجی میگما سَری جدت یه وخ اصفونی نویشتنهدو تعطیل نکونیا. همه مِزش به همینس. هر کی نیمیفهمد و را نیمبِرِد خوب برد یاد بیگیرد. منم که میبینی اصه اصفونی نیستم. ولی چند سال اصفون زندگی کردم و اصفونیارم خیلی دوس میدارم آ دیگه اینس که یوخده اصفونیم یاد گرفتم. کاری ندارد که. شومام اِگه میخََین خیلی مرامکش بوکونید غیریاصفونیا رو، چیزایی که فک میکونین سختس رو براشون ترجمه کونید. مثلا، این «لیم» آ «سُبُک» اُ.
حالا واسه اینکه شومام زحمتدون نشد من خودم براشون ترجمه میکونم.
لیم(LEEM)= یخ، خنک، لوس، بیمزه
پاسُبُک (PASOBOK)= سبک، سخیف
ما که همش از قدیم میونسیم شوما اصالتت اصفانیس غذاهاتم معرکس :دی
من دارم تمرین اصفهانی صحبت کردن میکنم با وبلاگ شما…نمیگید ما دچار خسران میشویم آیا؟
خیلی خوشگله لهجه تون…یاد میگیرم صبر کنید…از خودتون بهتر حرف میزنم(آیکن بچه مستعد ِخودشیفته)
امضای وبلاگ شما پانوشت ها با لهجه ی اصفهانیه…واضح هم مینویسید
نگیرید از ما این دلخوشی را
منم عاشق این تیکه های اصفهانیم. فقط اون واژگان غریبه رو برای ما تهرونیا ترجمه کنین، ممنون می شیم. 🙂
راستی چطور براتون عکس بفرستم؟ هرجا نگاه کردم هیچ آدرس ای-میلی پیدا نکردم….
ashpezi@gmail.com
ممنون
آ آباجي حيفس. يه وخ دوره جون خر نشيا ! همين اصفاني خبس! اِگه دلناگِروني اوناي، صداشا براشون ضبط كن كه بشنفن آ حالِشا بِبِرن! بَدِشم اين بِچه تِرونيا يه وخ نيان اِزِمون دس بيگيرن پسفردا؟؟
قربوند؛ داداد !
خانم سراشپز فکر کنم دستور غذاهای اصفهانی رو به اصفهانی و بقیه غذاهای خارجستونی و ایرانی رو مثل همیشه که آخرش هم یه قسمت اصفهانی داره، باشه، عالیه
منم همه ش منتظرم یکی یه کاری بکنه بهش بگم معلومه یه که که ای لای کوکته ها! :ی
سلام خواهر
والا ما شیــــــــــــــرازیا اَ ای چیا نَمفهمیم! راسیاتش آخرشو حال میکنیم کاکو!…..
کاردون جالبه آباجی……..موفق باشید ولی فقط 2 خط آخرش رو بزنید کانال اصفهان که ما حداقل غذاووووو رو بفهمیم چی میشه ….هاکاکو…….
هَم طو یِیهو اصفهونیش نکنین! آسه آسه……:دی
فتانه جون مرسی بابت این همه غذاهای خوشمزه من ۲ ماه دیگه میزاما و هنوز ته چین نخوردم ، تا این دختر خاله نرفته بگو تا بدم درست کنه . دستت درد نکنه. این لهجه اصفهونی هم که من عاشقشم .
چشم. رو گولیا چشام. چشم.
من مطالب اصفهانی را نمی فهمم و در نتیجه اصفهانی هم یاد نمی گیرم (چون بعضی از دوستان گفته بودند که اینجوری اصفهانی تمرین می کنند) ولی کامنت های قبلی رو که خوندم دیدم چقدر طرفدار داره. اگه مطلب مهم و سرنوشت سازی به اصفهانی ننویسید، اشکالی نداره این قسمت باشه واسه اصفهانی ها و اونایی که می تونند بخوننش.
ماجده جان،خوبه من آلمانی ننوشتم. اصفهانی چیزی غیر از فارسی با تلفظی متفاوت نیست. یک سری تعابیر هست، بله اونها را نمیشه به سادگی فهمید. شما یک جوری نوشتید انگار مثلاً من با خط سیرلیک زبان بلغاری نوشتم. آدم خوف میکنه.
منم اینقدراهم بد ننوشتم، خوف انگیز!!! ولی خودتون قضاوت کنین وقتی یک متن پر از اینجور کلمات باشه: «این پاسٌبکی لیما بیبین» با کلی » آ» و «د» اضافی، مثل این میمونه که واسه یک فرد اینگلیسی که فارسی بلد نیست فینگلیش بنویسی. البته فکر کنم که منم یک کمی در زمینه لهجه ها بی استعدادم. ولی با تمام این اوصاف جالبه و فکر می کنم یکی از شاخصه های وبلاگتونه یعنی مخصوص همین وبلاگ آشپزیه.
اونایی که می گن اصفهانی نمی فهمن، تو زندگیشون قصه های مجید یا دوتا فیلم از پوراحمد که دیدن؟ اصفهانی که یه زبون دیگه نیست، کمی دقت کنن می فهمن، اصطلاحا رو هم که فتانه توضیح می ده. کسی دوست نداره نخونه. بذارین ما حالمونو ببریم
man migam hamoon esfooni benvis fataneh joon ( pey nevesht ru albateh) ma ham ye chizi yad migirim ham lezatesho mibarim
Inspired from your Mosaka…Antipasti:P
Many thanks
Inspired by*
آشپریتو دوس می دارم چون با لهجه تحریر می کونی. هر کی را نی می برد چوم! اما من دوسد می دارم.
پس تکلیف ما هموطنان اشوری چی میشه. ما هیچی نفهمیم؟
تنبلي تو خونمه! ارثيه!! وگرنه كامنت مرغ يوناني رو دوباره اينجا مياوردم اما خب ديگه لطفا بخونيدشا جوابشو اينجا بذارين واسم مرسي
این پاسخ شما صنم خانم:
با مامانتون گفتگو کنید شاید به تفاهم برسید.
ممنون از توجه و محبتتون.
غذاهایی که من میپزم و پنیر دارند، توشون پنیر میریزم. به گمانم منطقی باشه. شما اگر پنیر دوست ندارید خوب پنیر نریزید، اما نمیدونم مثلاً لازانیای بدون پنیر قراره که چی بشه. خود دانید. از ما گفتن است.
منظورتون از لوبیا اگر ترد نباشه را نفهمیدم. اگر منظورتون اینه که لوبیای کنسروی یا پخته استفاده کنید، خوب قطعاً نرم خواهد شد و کمی لیز و خوشمزه نخواهد بود. اگر لوبیای فریزری باشد، باز هم به همین خوبی نخواهد بود اما قابل خوردن است.
امیدوارم جواب من کفایت کرده باشد.
من عاشق زودآماده شونده هستم در تابستان و زمستان. یعنی غذای 20 دقیقه ای زندگیه، ممنون.
اصفهانی حتما بنویسید. ولی فکر کنم بعضی جاها یک توضیح هم بدید خوب باشه. مثلا همین » لیم» یا » یه زا آدما» که ما شان نزول و جای استفاده را حوب یاد بگیریم 🙂
ممنون از محبتتان شین جان،
یهزا آدما یعنی بعضی از آدمها، لیم هم آدم سبکسر و بیعار را میگویند.
ارادت
فتانه جان انقدر خوب مینویسی که منم جرات کردم یک قلم بپزم. این رو پختم واسو خیلی پسندید. دستت درد نکنه. باز هم غذای گیاهی بذار.
بعد چندتا خواهش داشتم: یکی اینکه اسم انگلیسی سبزی ها رو میشه هر از گاهی بگی؟ یکی دیگه هم میشه پستها رو دسته بندی کنی که مثلا غذاهای گیاهی همه نشون شده باشه آدم با یک کلیک راحت توی بایگانی پیدا کنه؟ خواهش آخر و از همه مهمتر اینکه اصفهانی رو تعطیل نکن. همون اصفهانی با زیرنویس فارسی از همهاش بهتره. خیلی شیرینه.
این پانوشت های اصفهانی رو حذف نکن. عالی اند. منم اصفهانی نیستم اما می فهمم. البته غذا رو بی لهجه درس بده چون همینجوری اش هم سخته : ))